Featured

Just Like Me

Dedicated to my grandmother who just passed away. 

Are you looking for me? I am looking for you.

I know where you are. Do you know where I am?

I’m behind the magic square.

Our numbers add up to the same.

You will not see me in tea houses, not in Esfahan. Nor in Kish, nor in Café Nadery.

Not in Azadi, nor in Darband, not in the winding roads of Chaloos, nor in Bandar Abbas eating nothing but dates.

When I look for you, I instantly see you.

I see you between an eye blink and the next.

My heart says: God, tell me, is this when the petals bloom?

Very few have seen where it ends.

My heart told me one thing: Your soul will shine on where your grandmothers sat in their special places, smiled and read poetry.

Just like me.

We share our stories there.

I am happiest in these stories, where it meets the fragrant wind and the wavering radiance of the sun gleaming onto the gnarled words and verses that dance on the dirt roads that cut across my being.

A Word with My Twin Flame

You are true grace for all that I aspire.

You are the light of my eyes and your wisdom has made a home in my heart.

Your eyes are charity to my being, life and death will not separate your memory from me

Our connection is immortal

Look into my eyes with mercy and wish for me to again appeal to you with a whispered mirth for I cannot revitalize my breath without your glance

If your eyes do not show mercy on myself, then nothing will save the valedictory of my breath and if your eyes do not guide me to a path to you, then the gulch of my gnarled soul will emerge

I have no shame

I am condemned by the stars

I have no facades

I’ll suffer with pride

discommended, why?

I have no wilting ego or pride

I have no numbing pretentiousness

I have no resistance

I am miserable without attaining the bliss of your eyes

Until measuring the depth of their beauty, I would have never known loves immensity

When I try to present its power in these words, even when speeding up the water in the stream of my thoughts, I still will not have penetrated its true essence

Clouds do not rush without wind my dear, and the stars do not illuminate without strife

Nor will the yellow sun that has guided our spirituality complete its circle without the balance of our elements

I cannot do anything without the instruction of your benefactor

For your eyes alone give life to my feeble circulation of existence, and from your eyes is my salvation, as written in Hafez’s poems

And it is in your eyes that proclaims calmness

What is the use of me without your eyes?

Your eyes are the road of no return

considering my love, I will provide your eyes with this final testament and confession

let it remain acknowledged that I hope my words will uplift you to soar on the wings of my soul,

forever it will pray to your eyes, the bondless

and from you is the infinite grace from all.

 

 

 

 

 

 

 

اهمیت آموزش زبان مادری برای جوانان ایرانی-آمریکای

اهمیت آموزش زبان مادری برای جوانان ایرانی-آمریکای  

شهروز شکرابی  

زبان فارسی عنصر کلیدی و بسیار حیاتی از هویت ایرانی-آمریکایی بوده  و نقشی  بسیار مهم در  شناخت کامل و ژرف این هویت در راستای  توسعه و پیشرفت جامعه ایرانی – آمریکایی است. به همین دلیل است که اندیشمندان، محققان، فعالان اجتماعی یا سیاسی  ایرانی-آمریکایی همواره به دنبال راه هایی بوده اند که به جامعه ایران-آمریکایی  قدرت  بیشتری ببخشند. اما نقش زبان فارسی در رشد و توسعه هویت ایرانی-آمریکایی موضوعی است که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است. امروز، جوانان ایرانی-آمریکایی در انطباق یافتن نسبی با فرهنگ و هویت قومی دوگانه ی خود، با همان الگوهای پیچیده ای مواجه هستند که هر جوان مهاجر نسل دوم دیگری در ایالات متحده با آنها درگیر است. ایرانی-آمریکایی های نسل دوم از یک طرف میان انتظارهای پدر و مارشان  در انتقال هویت مورد نظر شان دچار چالش هستند و از طرف دیگر، نیاز خودشان به ساخت هویتی پویا که به آن ها برای تداوم و  کسب موففقیت کمک  کنند – آنها را در تنگنا قرار داده است . در عین حال برخی از هموند های جامعه ایرانی-آمریکایی بر این باورند که جوانان نسل دوم می توانند در جامعه ی ما شرکت کنند و به آن تعلق داشته باشند بدون این که از موهبت دانستن زبان فارسی برخوردار باشند. منطق و استدلال آن ها این است که اگر کسی بخواهد می تواند مثلا راجع به فرهنگ ایرانی یاد بگیرد، به موسیقی ایرانی گوش بدهد، ادبیات فارسی را به زبان انگلیسی بخواند و همچنان احساس کند به وجه ایرانی هویت ایرانی-آمریکایی اش وابستگی دارد بدون این که خیلی زبان فارسی بداند. ممکن است این رویه و علاقه مفید باشد ، اما هیچ ضمانتی وجود ندارد که نسل دوم ایرانی-آمریکایی  بتوانند تعلقات قومی- فرهنگی عمیقی را با جامعه شان حفظ کنند بدون این که زبان فارسی بدانند. ریشه  زبان فارسی عمیقا  در ایران است، جایی که فارسی نو از فارسی باستان و میانه زاییده شد، جایی که فرهنگ ایرانی حکمفرما بود، جایی که ادبای ایرانی به عنوان یک هسته ی قومی اصیل و دارای وجدان تاریخی حضور داشتند و زیربنای ساختار هویت پیشا-مدرن ایرانی را تا عصر مدرن بنا نهادند. توسعه هویت ایرانی، از پایه گذاری با  زبان فارسی در سلسله ی ساسانی تا امروز را می توان به این دوران ها تقسیم کرد: دوران بنیان گذاری یک هویت پیشا-مدرن قومی-ملی به مفهوم ملی گرایی قومی باستانی در اواخر دوره ی ساسانی؛ دوره  پوشیده  پس از ورود اسلام به ایران زمین؛ دوران بازسازی هویت فرهنگی ایرانی تحت سلسله های محلی از قرن نهم تا یازدهم؛ دوران پیچیده ای از هویت ایرانی در دوره ی سلجوقی؛ دوران تجدید حیات در عصر مغول و تیموری؛ شکل گیری یک هویت مرکب ایرانی شیعه در دوره صفوی و نهایتا, دوران شکل گیری یک «هویت ملی» ایرانی طی دو قرن گذشته. فرهنگ ایرانی مایه  حیات جامعه ی ایرانی-آمریکایی است. این فرهنگ به راحت ترین و بهترین شکل از زبان فارسی منتقل می شود. به این ترتیب بهره مندی و ادراک تمام و کمال از فرهنگ ایرانی و هویت ایرانی-آمریکایی در گرو این است که بتوانیم بر زبان فارسی مسلط باشیم و با جوانان ایرانی-آمریکای فارسی سلیس بیاموزیم. موضوع هویت ایرانی-آمریکایی از دیگر جامعه های اقلیت متفاوت است چرا که جامعه ی ما هنوز منابع ضروری برای آموزش زبان مادری مان را پشتبانی و تامین نمی کند، به ویژه با توجه به این که آموژشگاه های معتبر و آموزگار های مجرب زبان فارسی تنها در برخی مناطق ایالات متحده موجود,اما  به طور کلی محدود هستند. می توان گفت رویکرد اکثر والدین ایرانی-آمریکایی برای آموزش زبان فارسی به فرزندانشان این بوده که بچه هایشان را به کلاس های زبان فارسی در «مدارس فارسی» در آخر هفته کاری بفرستند، تا به امروز رویه ی نه چندان سودمند این آموزشگاه ها این بوده که معلم های ایرانی یا در واقع هر کسی که بتواند فارسی صحبت کند و تازه از ایران مهاجرت کرده را استخدام کنند. با وجود این که زبان مادری بسیاری از این افراد فارسی است، آن ها غالبا آگاهی و تخصصی چندانی از روش های تدریس و مهارت های آموزش زبان فارسی به جوانان را ندارند. تصور کنید در کلاسی بنشینید که به این شیوه فارسی آموزش بدهد. تحت این شرایط نه تنها انگیزه نو جوان و جوان ایرانی-آمریکای به آموختن زبان فارسی به شدت پایین می آید، بلکه ممکن است نظر و احساس فرد نسبت به زبان فارسی به شکل بازگشت ناپذیری مختل شود. با این اوصاف، برای موفقیت در این حوزه، جامعه ی ایرانی-آمریکایی باید سختکوشی و جدیت زیادی از خود نشان بدهد تا به جوانان ایرانی-آمریکایی کمک کند فارسی را نه فقط برای خود، بلکه برای نسل های آینده به خوبی بیاموزند. به علاوه، رسیدن به این هدف نیازمند این است که به جوانان ایرانی-آمریکایی یاداور شویم که آموختن فارسی مزایای گوناگونی علاوه بر صرف حس موفقیت در یادگیری کامل زبان مادری دارد. این هدف مهم می تواند با حمایت مالی اقدامات جدی برای آموزش فارسی در آموزشگاه های فارسی،برنامه ایرانشناسی دانشگاه ها و یا کلاس های آنلاین به دست بیاید. علاوه بر دلایل هویتی برای آموختن زبان فارسی، دانستن یک زبان دوم در ایالات متحده برای موفقیت ها و فرصت های شغلی بهتر هم سودمند است. در نهایت، جامعه ی ایرانی-آمریکایی باید اهمیت فارسی سلیس صحبت کردن را بداند و سازمان ها، افراد حرفه ای و آموزگاران باید همه را به حمایت از این جنبش ترغیب کنند. ایرانی-آمریکایی ها با یاد گرفتن زبان فارسی می توانند از جامعه شان به ابعاد مختلفی بهره مند شوند، مانند ایجاد یک حس تعلق عمیق تر، به دست آوردن درکی غریزی از فرهنگ ایرانی که تنها می تواند از راه زبان منتقل شود، و ایجاد روابط عاطفی عمیق با فرهنگ ایرانی و ایرانی-آمریکایی های دیگر. برقراری روابط و ارتباط های عاطفی عمیق تر میان ایرانی-آمریکایی ها برای آینده  این جامعه ضروری و حیاتی است. عمیق ترین روابط انسانها از طریق زبان شکل می گیرند. بنا بر این اگر ما می خواهیم یک جامعه ی ایرانی-آمریکایی مقتدر تشکیل بدهیم، ایرانی-آمریکایی ها باید به صورت متحد زبان مشترک خودشان را مسلط باشند، یعنی زبان شیرین فارسی.

تقویت هویت ایرانی ـ آمریکایی

تقویت هویت ایرانی ـ آمریکایی

(2015)

شهروز شکرابی

 در حال حاضر نسل دوم  جامعه ایرانی ـ آمریکایی برای پیشگامی در ایجاد تغییرات سازنده برای نسل های آتی خود توانایی قابل توجهی دارد. این نسل، انگیزه و منابع لازم  برای فهم عمیقتر از هویت ایرانی خود و استفاده از آن برای پیشبرد منافع جامعه ایرانی آمریکایی در اختیار دارد. تشویق و حفظ افتخارات ایرانی میان جوان ها، اهمیت حیاتی در آینده جامعه ایرانی ـ آمریکایی دارد. فرهنگ ایرانی حاصل اعتقادات، ارزشها و سنت های چند هزارساله ای است که سینه به سینه, نسل پس از نسل به ما رسیده و باید با انتقال آن به فرزندان مان ادامه یابد. ایرانی ـ آمریکایی ها به دلایل گوناگونی به آمریکا مهاجرت کرده اند و این دلایل هر چه باشند نباید باعث تغییر فرهنگ در میان ما بشوند. ما می توانیم خود را با راه و روش زندگی آمریکایی تطبیق دهیم، ولی این امر نباید با تضعیف هویت ایرانی ما همراه باشد. بنابراین برای اینکه زمینه احساس تعلق قویتری در میان ایرانی ـ آمریکایی ها  فراهم شود، آموزش زبان فارسی، فرهنگ، و تاریخ ایران به نسل های کنونی و آینده اجتناب ناپذیر است.

از نظر آماری، ایرانی آمریکایی ها یکی از گروههای بسیار تحصیل کرده مهاجران در ایالات متحده امریکا هستند، زیرا تحصیل در بسیاری از خانواده های ایرانی مورد تأکید است. در واقع تحصیلات-ـ صرف نظر از وابستگی های فرهنگی ـ عامل کلیدی موفقیت ما در هر مرحله ای از زندگی  در ایالات متحده است. هنگامی که  نوجوانان ایرانی ـ آمریکایی  درباره فرهنگ و تاریخ ایران آموزش می بینند، آنها این توانایی را پیدا می کنند که اشخاصی متکی به خود و مفتخر باشند. جامعه ایرانی ـ آمریکایی پس از انقلاب ١٣٥٧ موفقیت های چشم گیری کسب کرده که برای بسیاری از گروه های اقلیت در ایالات متحده چندین نسل طول کشیده است. درک این موفقیت ها مشوقی برای تقویت حس افتخار در میان نوجوانان ایرانی آمریکایی نسبت به هویت قومی شان است. ما صرف نظر از این که در لوس انجلس باشیم یا واشنگتن دی. سی.، به هویت ایرانی خودمان افتخار می کنیم. نداشتن اطلاعات لازم و پیشداوری از خانه شروع می شود؛  پدر ومادرهای  ایرانی ـ آمریکایی که از فارسی حرف زدن با فرزندانشان پرهیز می کنند، یا از آموزش  زبان فارسی به کودکان خود سر باز می زنند، نه تنها خدمتی به فرزندانشان نمی کنند، بلکه  به تضعیف بنیان های فرهنگ ایرانی در ایالات متحده یاری می رسانند. در برخی موارد والدین ایرانی ـ آمریکایی با این تصور که فارسی حرف زدن باعث عدم پذیرش فرزندانشان از طرف  امریکایی ها می شود، هویت خود را از دست داده اند. واقعیت برعکس این است، فارسی حرف زدن معمولاً باعث تبعیض یا نژادپرستی علیه ایرانی ـامریکایی ها نمی شود. مقابله با آموزش زبان فارسی به فرزندانمان به تلاش ما برای ایستادگی در مقابل چالش هایی که متوجه میراث فرهنگی ماست لطمه می زند. این چالش ها عمدتاً به دلیل درک نادرست، بی اطلاعی، و ایران هراسیِ است که  از عدم وجود روابط میان ایالات متحده آمریکا و ایران ناشی شده است. عشق به ریشه های فرهنگی و تاریخی به ارث نمی رسد، بلکه باید آموخته شود و بدین لحاظ نه فقط مهم است که هویت از زمان کودکی با حرف زدن و نشان دادن گوناگونی پرورش یابد، بلکه باید آموخت که فرهنگ سنتی و تاریخ ایران منبعی برای افتخار و اتکاست.

 پیشنهادات:

جامعه ایرانی ـ آمریکایی باید  در گسترش فرصت ها و امکانات برای عرضه فرهنگ و هویت ایرانی بیشتر تلاش کند. جامعه ایرانی- آمریکایی نباید نگاهش به دولت ها یا بخش خصوصی باشد چرا که ممکن است که حمایت آن ها از تلاش های ما در تقویت هویت ایرانی مان کاملا به نفع ما نباشد. در نتیجه ایرانی ـ آمریکایی ها خودشان باید دست به اقدامات خلاقانه ای بزنند و فرصت هایی را که  برای بیان هویت خود و ارتباط میان اعضای ایرانی ـ امریکایی ها در اختیار دارند از نظر ساختاری توسعه بدهند. روشن است که پدر و مادر ها در ایجاد و ترویج هویت ایرانی-ـ آمریکایی نقش مهمی بر عهده دارند.

نمونه های توسعه ساختاری  فرصت ها :

الف) ایجاد و تقویت سازمان و گروه های جوانان ایرانی ـ آمریکایی در سراسر ایالات متحده امریکا. بخش مهمی از روند ایجاد هویت و تحکیم آن در دوران نوجوانی شکل می گیرد. تجربه احساس هویت در چارچوب گروه های جوان ایرانی ـ آمریکایی بالقوه باعث تحکیم روابط میان ایرانی آمریکایی ها و شکل دادن به هویت آینده این جامعه می شود. باید  به جوانان ایرانی ـ آمریکایی فرصت داد و آن ها را تشویق کرد تا صدای خود را درباره موضوع های مهم ـ هم درمحدوده جامعه ای که در آن زندگی می کنند و هم در جامعه بزرگتر امریکا ـ به گوش دیگران برسانند.

ب) ایجاد خانه های فرهنگی یا ایرانسراها. در این مراکز با انتقال دانش درباره فرهنگ و تاریخ و زبان فارسی هم به ایرانی تباران و هم به غیر ایرانی تباران، هویت ایرانی ـ آمریکایی، حس تعلق به جامعه، و وصل شدن جامعه ایرانی ـ امریکایی تقویت می شود.  مردان و زنان ایرانی تبار کارفرما و اشخاص صاحب نفوذ مسئولیتی فرهنگی برای راه اندازی و اداره چنین خانه هایی، بویژه حمایت از آموزش زبان فارسی در آنها، برعهده دارند. زبان فارسی در ترویج و حفظ هویت ایرانی ـ آمریکایی و فهم تاریخ و فرهنگ ما از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

پ) ایجاد مدارس و کودکستان های ایرانی. نمونه هایی از نهادهای آموزشی ایرانی، بویژه برای بچه های ایرانی ـ امریکایی  وجود دارند، مانند “پردیس کودکان” در نیو یورک، اما متأسفانه تعداد آن ها کم است. این نهادها برای آموزش فرهنگ ایرانی در جامعه ایرانی ـ آمریکایی مورد نیازند و ایجاد و رشد آنها باید مورد تشویق قرار گیرد. ایرانی ـ آمریکایی ها باید این نهادها را به صورت خصوصی ایجاد و مدیریت کنند و در آنها ارزشها و سنتهای ایرانی را به کودکان بیاموزند. آموزش در این مدارس باید ترکیبی از موارد درسی مدارس محلی با زبان فارسی باشد و از سوی نظام آموزشی ایالات متحده به رسمیت شناخته شوند تا موفقیت آنها در امریکا تضمین شود. در نقاطی از امریکا که جامعه بزرگ ایرانی ـ آمریکایی سازمان یافته وجود ندارد، ایرانی ـ آمریکایی ها می توانند فرزندان خودشان را در این چارچوب بار بیاورند. پیشنهاد می شود سازمانهای ایرانی ـ آمریکایی و اشخاص بانفوذ بودجه هایی را صرف استخدام و تعلیم آموزگاران فارسی زبان در عرضه چنین آموزشهایی بنمایند. همچنین، هر گامی در این راه باید شامل ابتکارات و ابداعاتی یگانه برای عرضه کمک به  پدر و مادرها و معلمان و فرصتهای آموزشی برای آنان ودیگران به صورت «آنلاین» باشد. کتابهای درسی؛ ادبیات کودکان و نمایشنامه ها به فارسی آنلاین عرضه شود. می توان بورسیه هایی برای ایرانی ـ آمریکایی های جوان و دیگران برای آموزش میراث فرهنگی ایران ارائه کرد. این کار باید همراه با کمپینی همه جانبه از طریق رسانه های گوناگون و با توضیح درباره اهمیت گسترش آن در میان ایرانی ـ امریکایی ها باشد.

ت) تشویق دانشجویان ایرانی ـ امریکایی  به تحصیل در علوم انسانی و تمرکز بر موضوعات مربوط به ایران. امروزه متجاوز از 15 دانشگاه در ایالات متحده مطالعات ایرانی را به عنوان یک رشته تحصیلی عرضه می کنند. مهم است که ایرانی آمریکایی ها خودشان تبدیل به دانشمندان این رشته شوند و درباره جامعه خودشان، ایران و تمدن ایرانی تدریس و تحقیق نمایند. این تلاش باید از سوی جامعه ایرانی ـ آمریکایی، به ویژه از سوی پدرو مادر های دانشجویان، حمایت شود. اگر ما نتوانیم به این هدف دست یابیم، این واقعیت  را باید بپذیریم که افرادی که الزاماً نظر خوشی نسبت به جامعه ما ندارند، رهبری در آموزش مربوط به ایران را در دست بگیرند. اگر ما بخواهیم به عنوان یک جامعه در آمریکا باقی بمانیم، باید در تعلیم فرهنگ و تاریخ خودمان در دانشگاهها وکالج های امریکا تسلط پیدا کنیم. این رشته ای موثر است درباره نظرات و تصمیم گیریهای مربوط به جامعه ما و تصوری که از آن درایالات متحده وجود دارد. بنابراین، حضور ما در رشته های علوم انسانی و مطالعات ایرانی باید دیگران را تحت الشعاع قرار دهد.

ث) برای بقا و موفقیت بعنوان یک جامعه،‌ ایرانی ـ امریکایی ها باید از یک حیات روشنفکری شکوفا بهره مند باشند. سنت های روشنفکری ما مورد چالش قرار گرفته و ما باید از روشنفکران ایرانی ـ امریکایی  حمایت کنیم و به تولید متفکرین ادامه بدهیم.  ما باید سنت روشنفکری زنده و پویایی را بعنوان فرهنگ خودمان  تقویت کنیم که در آن دانش و آموزش افتخار است.. این نگرش روشنفکرانه تا حد بسیار زیادی ما را قادر به مقابله با چالش هایی می سازد که جامعه ما هم از نظر احساسی و هم تفکری با آن ها در ایالت متحد امریکا  روبروست. در مقابله با کسانی که منافع، میراث، و فرهنگ ما را به چالش می کشند فقط باید پاسخ های روشنفکرانه قوی  مد نظر قرار بگیرند و جامعه ایرانی ـ آمریکایی نباید با واکنش های سطحی این چالش ها را نادیده بگیرد یا با آن ها بطور مبهم برخورد کند. در غیر این صورت بسیاری متوجه مواضع ما نخواهند شد. این یکی از دلایلی است که  چرا جامعه ما نیاز به دانشجویان  و روشنفکرانی دارد که قادر باشند درباره دیدگاه های ما در مورد مسائل  با دیگران بحث و گفتگو و مناظره کنند. ما نیاز به  صداهای روشنفکرانه  داریم.  آگاهی های جوانان ایرانی ـامریکایی  باید  تقویت شود.

ج) تشویق و پیشبرد هنر ایرانی ـ امریکایی. ما می توانیم از طریق شیوه های متنوع  هنرهای جامعه ایرانی ـ آمریکایی افکار عمومی را در امریکا آموزش داده و درک آن ها را ارتقاء بدهیم.  به این ترتیب  آنها  درک بهتری از فرهنگ و میراث ما پیدا خواهند کرد. هنر از جمله ارزش هایی است که به جامعه ما قدرت می بخشد. هنر ایرانی ـامریکایی می تواند در چالش هایی که جامعه ما با آن روبروست  نقش مهمی ایفا کند و با کمک کردن به دانستن و فکر کردن به روش های غیر کلامی و غیر خطی در این چالش ها نقش فزاینده ای داشته باشد. فرهنگ ما به این هنر خود مفتخر است و ما هم می توانیم از این طریق  درباره خودمان بیشتر یاد بگیریم  وهم جوانان ایرانی ـآمریکایی می توانند از این راه بیشتر درباره گذشته خودشان و ایرانیان مشهوری بدانند که این راه را پیموده اند.

چ) آشنایی با میراث ما در ایران یا کشورهای همسایه. این آشنایی که تاثیر بسیار مثبت بر هویت ایرانی ـ آمریکایی دارد می تواند از طریق کارکردن در ایران،  فعالیت های خیریه ای یا اجتماعی در ایران، تحصیل در ایران،  و یا خیلی ساده تر با  سفر به ایران بدست بیاید. می توان خانواده های ایرانی-ـ آمریکایی را  تشویق کرد که تعطیلات خود را در ایران یا در کشورهای همسایه بگذرانند. برنامه های فرهنگی و تفریحی زیادی را می توان بطور مشترک میان جوانان ایرانی ـ آمریکایی با ایرانیان داخل کشور هم برگزار کرد. اخیراً شرکت هایی  توسط جوانان ایرانی ـ امریکایی ایجاد شده، مانند «کشف ایران» (DiscoverIran)، و فرصت هایی برای آمریکاییان و ایرانی آمریکایی ها به منظور سفر به ایران ایجاد کرده اند. روشن است که این نوع فعالیت ها می توانند مورد حمایت قرار بگیرند و توسعه یابند.

ح) بهبود تصویر تمدن ایران در ایالات متحده.  هم سازمان های ایرانی ـ آمریکایی و هم افراد ایرانی ـ آمریکایی باید فرصت هایی ایجاد کنند تا غیر ایرانی ها در آمریکا درباره موضوعات پیچیده ای که بر جامعه ما و تمدن ایرانی سایه انداخته، آموزش ببینند و ابزار لازم را در اختیار آن ها قرار دهند تا آن ها منصفانه قضاوت کنند و شفاف گزارش دهند. هدف این است که غیر ایرانی ها در امریکا   جامعه ما را بهتر درک کنند. بعلاوه، ایرانی ـ آمریکایی ها باید مکتب فکری موسوم به «اورینتالیسم» را به ویژه در رسانه ها به چالش بکشند. این امر بسیار مهم است زیرا رسانه های عمومی  تمایل دارند که درباره فرهنگ و تاریخ و میراث ما گزارش های  منفی وجانبدارانه ارائه کنند. در نهایت ما  انرژی خود را باید صرف روشن شدن حقیقت درباره جامعه ایرانی ـ آمریکایی وتمدن ایران بکنیم.

Shir Ya Robah?

شیر یا روباه؟ (2015)

شهروز شکرابی

همه جا نقل است که جامعه ایرانی-آمریکایی یکی از موفق‌ترین گروه‌های مهاجر در آمریکا است. در این موضوع شکی نیست اما موفقیت ما نه جمعی که فردی است. اغلب ما دلمان را به آمارهای رسمی از نهادهای گوناگون آمریکایی خوش کردیم و اینکه جامعه‌ی ما برای نمونه -یکی از تحصیل کرده‌ترین اقلیت‌های آمریکا است- اما از این موضوع غافل هستیم که به عنوان یک جامعه در کشوری به بزرگی ایالت متحده هنوز حرف زیادی برای ارائه نداریم. کافی است نگاه دقیقی به گروه‌های مهاجرتی دیگر در آمریکا بیندازیم و مشاهده کنیم چگونه آنها می‌خواهند و کمک می‌کنند تا هم هم‌نوعانشان موفق شوند، با یکدیگر همکاری و در حق هم خوبی می‌کنند. مشاهده همین رفتار سبب شرمندگی و درس عبرتی برای ما است. بسیاری از ما شعارهای شاعرانه می‌دهیم اما انصافا چند نفر از ما تاکنون از سرمایه خودمان به مهاجرین جدید ایرانی در آمریکا کمک کردیم تا سریع‌تر جا بیفتند و پیشرفت کنند یا داوطلبانه به یک سازمان غیرانتفاعی ایرانی-آمریکایی کمک کردیم یا اینکه به یک جوان ایرانی میدان برای پیشرفت داده‌ایم؟

 

اعمال ما در این دنیا منعکس می‌شود و بسیاری این ضرب‌المثل را فراموش کرده‌ایم که «هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی» و انگار کمتر کسی از ما به این پند مولانا که می‌گوید: «قطره دریاست, اگر با دریاست, ورنه او قطره و دریا, دریاست» گوش سپرده‌ایم. با تاسف فراوان  قرائن و شواهد نشان می‌دهد که بدبینی, بی‌اعتمادی, بدگمانی نسبت به هم دیگر روز به روز به دامنه دشواری‌ها و اختلافات در جامعه‌ی ما می‌افزاید که تداوم این روند مسلما با مشکلات و مسایل پیچیده‌تر در زندگی ما در آمریکا همراه خواهد بود. همین موضوع جامعه ایرانی-آمریکایی را از رسیدن به جایگاه عالی‌تر در کشور امریکا باز می‌دارد. بدگمانی و بی‌اعتمادی برای ما خانمان‌سوز است و جامعه ایرانی را به سمت نابودی می‌برد. بر کمتر کسی پوشیده است که روحیه فرهنگ کار جمعی و مشترک ما ضعیف است و این در بسیاری از مثال‌ها دیده می‌شود. به طور کلی ما هنوز عادت داریم منزوی باشیم و ایده همبستگی و کار جمعی را طرد می‌کنیم. از سوی دیگر بسیاری از ما به خاطر چشم و هم چشمی یا خودبینی به ساختن یکدیگر کمک نمی‌کنیم بلکه حاضریم دیگران را نابود کنیم که این نیز ضرر و زیان‌های فراوانی همراه خود دارد و عدم همبستگی دیر جامعه را تقویت می‌کند.  

 

به نظر می‌رسد تنها زمانی خوشحالی خود از پیشرفت یا موفقیت هم‌نوع را نشان می‌دهیم که داریم درباره او به یک غیرایرانی فخر می‌فروشیم اما افراد مدبر و آگاه به خوبی می‌دانند که این جاده بدگمانی و بی‌اعتمادی پوچ و پس رفت کردن است و سدی بزرگ بر سر راه پیشرفت ما در امریکا است. نویسنده این سطرها از این عدم همبستگی میان ایرانیان بیزار و آن را شرم‌آور می‌داند.

 

سوءظن و بدگمانی ما نسبت به همدیگر آثاری زیان بار به دنبال دارد و شیپور نابودی برای هر گروه یا جماعتی در طول تاریخ بوده است. این بدگمانی چون آبی راکد است که فرصت‌های درخشان برای پیشرفت عالی در آن غرق می‌شوند. مردابی که نسل‌های آتی ما را هم در بر می‌گیرد، از کینه‌های کهنه و نو مملو می‌کند و نیز جامعه  ما را در برداشتن گام‌های بلند به سوی قله‌های پیشرفت در این کشور منصرف می‌کند. این بدگمانی و بی‌اعتمادی در صفحات تاریخ بوده و با میلاد جامعه‌ی ما در آمریکا آغاز نشده است. اما آن ادوار گذشته و دیگر باز نمی گردد و بهترین گزینه این است که تنها در اندیشه امروز و فردایمان باشیم.

 

شاید جان و لب کلام نگارنده را مثال زندگی جمعی شیر که در پیشینه فرهنگی و تاریخ گرانبهایمان است بتواند برساند و علت نوشتن این مقاله روشن‌تر شود. شیر از دیرباز در فرهنگ، تاریخ و ادبیات ما اهمیت بسیاری داشته و به خاطر رشادت و قدرت بارها مورد ستایش بوده است اما لازم است بدانیم که آنچه شیر را قوی می‌سازد صرفا توانمندی و تندخویی آن نیست بلکه به این خاطر است که شیرها یکی از اجتماعی‌ترین جانوران جنگل هستند که هماهنگ به شکار می پردازند و از گروه و قلمرو خودشان پاسداری می‌کنند. فرهمندی و عدالت آنها و پیوند با همنوع خود شیر را سلطان جنگل می‌کند و نه منیت و خودخواهی.

 

اعضای گله شیرها چه جنس ماده و چه نر نقش مهم و مشخصی چه در شکار، چه در پاسداری از قلمرو خودشان، چه در خدمت به همدیگر بر دوش دارند که این همکاری دسته جمعی فرصت موفقیت بیشتر و بالاتری به گله آنها می‌دهد و بقا گروه را تضمین می‌کند. برخلاف جانوران دیگر جنگل، در ساختار اجتماعی شیرها سلسله مراتبی وجود ندارد و هیچ شیری از هم‌نوع خود بالاتر و مهم‌تر نیست. اغلب آنها در گله‌هایشان رابطه خوبی با هم دارند و همیشه در برابر جانوران غریبه از همدیگر پاسداری می کنند. بنابرین پرسش نهایی بنده این است که آیا جامعه‌ی ایرانی-آمریکایی می‌خواهد مانند شیر سلطان جنگل رفتار کنند یا مانند روباه؟

The Colors of Ego & Consciounsess

By the scattered graffiti on U and its splendor.

By the brown homeless man in Dupont with the hallow glaze.

By the new beginning in Tidal Basin with the silver & coral sun rise.

By the poor nights in Bellevue that conceals it.

By the flowering cherry blossoms and the salmon pink petals.

By the red race wars and its expanse.

By the soul of the pen and the purple reflection given to it.

By the hoary echoes of past generations chains.

So Lord, let the color white come and wash away what this city has become.

To the Hate.

To the Discomfort.

To what I have done.

To what they have thought of me.

I face my reflection in the Potomac River to erase.

To start again.

So let the flux of deep hues aglitter in this new farewell.

In new harmony and the colors that May.

 

مهر ناب

آینه چه روشن است در بدو طلوع
همچو زر و گهر در پیش است این شمس و شکوه
چون نسیم صبا دمید ز گلستان دوستی
بسامان جویای مهرم بدنبال برگ طوبی
سرسپرده ام هر چند گهی نیست تحفه ی نور
آزادم و پشیمانی نیست دیگر بر این نقش و صور و حضور
جوشش و کین شستم ز روحم در این شه روز
شیدا شدم ز گرمی پیوند و بند عشق افروز
راه بیرون چاه نشان ده بر همه ی سالوسگران
رهایی ده ز هر چه به جز چشمه باران
گر جویای شمع و شکر و بینایی نیستی بسراغم نیا
گر جویای جمع و جوهر و دانایی نیستی بسراغم نیا
دلی دارم همه پر ز نیکی دوست
با دیده مرا نیک است تا دوست در اوست
این گیتی زیباست گر دریچه ی دل را بگشایی
پر ز مهر ناب میشوی گر نفس پلیدت را رها کنی

Red

My pen writes with a ink of blasé.

Scattered calligraphy spins through my head.

This way and that way.

The desultory words fall onto my piece of torn paper.

These words are like a tulip petal

and like a fallen petal they will fade after the snow moon sinks down behind the city walls.

Soon will the whisper of red verses fade.

Soon will the perfume of the tulip flower fade.

Too soon my pen dried.

The ink of blasé is lost in the scattered calligraphy and boredom drowns my desires.

Scattered Calligraphy

I watch the vagaries of the yellow mist on the street;

midnight;

like the caprice of a struggling poet, I alternate between conviction and surmise.

The lights of the city are shimmering so wildly.

The cold moon is so white.

I don’t want jests or soft whispers.

I just want the scattered calligraphy on the street.

I paint my eyes with the color in the poetry.

The sagacity of the locutions glistens on the street like a red carnelian amulet.

The scattered calligraphy is the wisdom for symmetry.

The scattered calligraphy is the wisdom of this city where my grandfather walked in a straight line with a wooden cane.

Its onyx colored lines curve with fresh awakening.

In the letters I saw the tired hands of the poets, whose sons also were poets looking for love here, truth here, wanting something more than inebriation in every red merlot.

When fortitude became impotent,

its lines curved with cool bravery.

I listen to the scattered calligraphy with my eyes closed.

Poetic justice is the muse where I remember.

In the yellow mist I trace my fingertips on the scattered calligraphy on the walls of the city as silence flowers on my lips and the vehemence of the midnight holds.

The dried reed that strokes between heaven and earth never surrenders.

 

 

Hushed

Laurel verses sheen around me                                                                                               as I stroll among the hybrid brambles.

Sometimes I lose hope of ever seeing you again.

I close my eyes and and a white, distorted, fading image of the past dazzles my vision.

What I want are the verses that end in grassy fields where I can snatch a few unseen red rubies from where the paths struggle along the lonely lake,                                       but then dip into the orchard,                                                                                               among the tufted bed of mulberries.

Stilled, I let myself go as I listen to the palaver of nearby birds that seem to want to reveal their secrets to me;

I hear their astir, genial whispers on branches that don’t seem to care.

Listening, their soft melodies rest on my heart.

By some miracle, in this moment, my battles are hushed.

Here, everything shares their riches with each other.

Their melodies changed me into something, rich and strange.

My mind rummages through entangled images.

If I would have only held onto the yellow thread you have given me.  It could have led me to these laurel verses sooner.

The fragrance of the mulberries grows as the days closes.

My shadow languishes, disappearing disturbingly, erased, folded in a haze. Just like your presence.

lark

By the lake, I write messages with purple and blue gem stones,                                       Near the craggy path where autumn leaves move lightly.

Every radiant leaf, every color strikes me.

Dreams and angers cross the lake, even salt, that spill over the dimly glowing gullies, making autumn bright against the gates of the forecourt.

Silhouettes move across the ironwork and strangeness sits,                                                 like the desert in the dusk of evening.

A song comes across the mellow water and I hear a dolent lark singing below the breeze of the young field.

I listen for the sound I have lost, the only memory that I have from you.

Years ago, I walked on a dirt path that ended on a grassy ditch and dried puddles where children played among chenar trees that burned in the sunset.

Then you came down from the grey uneven stone steps from the mountain to read me Hafez and bring me back.

If only if I could sear those words and messages onto my heart and into my soul, so I could always read them whenever the sun is rising and falling into the delicate wind and I can survive and descend for you into a ravine of love, forever.